ارسال شده در پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:, - 6:39
گهي دل مي رود ز اينجا به ايماها ز ايمانها
گهي حاكم شود اينجا ز يغماها به انسانها
به طفل اندرون امشب دمي افسانه ميگفتم
كه افسون كرده دلها را هم آباها هم اشكانها
شفق از دور مي آيد به شوق ماه ابرويت
... نميداند كه جنگ افتاده گلها با آسياباانها
صبا زان رنگ شب بردار و روي خون دمي بگذار
كه در بستر نمي گنجد چو اغواها و افغانها
حجاب ترك و هندو كي به دست ارغوان خيزد
عجب عبرت پذير آيد به بيناها و عريانها
بيا از تيغ زارانم كمي رندانه بگريزيم
بسوي سامي قحطي ز اماها به سامانها
كدامين آيه ازمنبر به تحريف آمد از دفتر
كه صبح صادق از اختر نه بر ماها نه ساسانها
نظرات شما عزیزان:
نويسنده
یوسف؛سنجد